خلاصه زندگی شهید اسلام یدالله حاج بابایی
 
 


اللهم عجل لولیک الفرج

خلاصه زندگی شهید اسلام یدالله حاج بابایی

مختصر بر زندگی قاسم گونه شهید رشید اسلامیدالله حاج بابایی در سال 1347 در خانواده ای مستضغف دیده به جهان گشود.دوران کودکی رادر دامان پرمهر مادر و زیر سایه پدری مهربان سپری کردو آماده ورود به مدرسه شد.دوران ابتدایی را در مدرسه نجم الثاقب گذراند.در دوره راهنمایی بود که نغمه های روحبخش انقلاب شروع گردید و شهید عزیزمان از همان اوائل به صف مستحکم حزب الله پیوست و وفاداری خود را در راهپیمایی ها و تظاهرات خیابانی بر علیه حکومت سیاه طاغوت نشان داد.در بیشتر جلسات سیاسی عبادی امت در مساجد شرکت می کرد و در پایگاه محل شبها به نگهبانی و حفاظت می پرداخت.با سن کمی که داشت در راه پیروزی و در راه نگهداری از دستاورد های انقلاب کوتاهی نمی کرد.

با شروع جنگ تحمیلی،سر بی قرار این سرباز این سربازبه ظاهر کوچک ولی در باطن بزرگ و دلاور،شوری دگر یافت و هوای دیارعاشقان یک لحظه جان بی قرار او را آزاد نمی گذاشت.خلاصه پس از تلاش های او برای رفتن به جبهه موثر واقع نشد با شناسنامه برادر خود به این امر اقدام نموده و خود را به غیور مردان عرصه جنگ رسانید.حدود شش ماه بود که خدمت میکرد.

او دیگرمیتوانست با شناسنامه خودش در جبهه خدمت کند.در دوران جنگ بیشتر وقت ها در  جبهه حضور داشت.در عملیات طریق القدس بود که مجروح گردید ولی حاضر به بازگشت به شهردیار خود نشد و با معالجات پیاپی در جبهه،رزم خود را ادامه داد.یکی از همرزمان تعریف کرده بود:که در ایامی که با هم در جبه به سر میبردیم،روز ی یک عقرب سیاه رگ پای او را نیش زد.همه بچه ها مضطرب شدند و به دنبال دکتر رفتند.آن برادر میگفت:یکی ازبچه ها میخواست عقرب را بکشد ولی شهید گفته بود نکشید رهایش کنید.او خودش از این موضوع در منزل اصلا حرفی نزده بود.در عملیات والفجر4 بود که از ناحیه چشم و گردن مورد اصابت ترکش خمپاره قرار میگیرد و او را به بیمارستان تهران منتقل میکنند.پس از معاینات لازم اجازه والدین را میخواهند تا ترکش را از بدنش خارج سازند و او بدون این که از بی پدر بودن خود حرفی زده باشد میگوید چشم و  از بیمارستان مرخص میشود و در اصفهان به پزشک مراجعه میکند که مدت دو ماه برایش استراحت مینویسد که این سردار رشید اسلام بیش از ده روز طاقت نیاورده و به جمع رزمندگان میپیوندد.او بیشتر اوقاتش را با رانندگی لودر و بولدزر برای زدن خاکریز طی میکرد و در کنار خاکریز زدن در عملیات های تاکتیکی و تدارکات شرکت مینمود.

سر انجام در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو در اثر برخورد ترکش به سر این جوان غیور،به مقام والای شهادت نائل گردید.                           

       (شادی روحش صلوات)


امام زمان(عج)

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: شهدای قائمیه، ،
:: برچسب‌ها: شهید,قائمیه,وصیت نامه,زندگی نامه,یدالله حاج بابایی,دفاع مقدس,
نویسنده : سربازان سایبری امام زمان
تاریخ : پنج شنبه 22 مرداد 1394